80سالگی مادربزرگ
جشن 80سالگیت بصورت سورپرایز برگزار شد و چقدر شور و شعف در چشمانت موج میزد مادربزرگ مهربانم و من چقدر دلتنگ بودم... دلتنگ برای تو که تک دخترت رو خیلی زود از دست دادی... دلتنگ برای مادرم که تک دخترش رو خیلی زود تنها گذاشت... و دلتنگ برای خودم که تک دخترم را محکم در آغوش گرفته بودم و در اوج دلتنگی باید لبخند میزدم و راه بغض را مسدود میکردم در گلو ... سایه ات همیشه مستدام باد مادربزرگ مهربانم (ادامه مطلب) مراسم ساده ای بود مزین به دو کیک دستپخت نوه بزرگتر و ساندویچهای سرد اما در محفلی گرم و هدیه ای تحفه که د...